درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها تبادل لینک هوشمند |
بن تن ومن
پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, :: 19:44 :: نويسنده : محمود
بازی فوق با عنوان Frog Invadrs مهاجمین
قورباغه ای جدیدترین بازی استدیو بازی سازی Msh Games می باشد که با همکاری
Fanaei Game Studio ساخته شده است. سبک بازی Action و جدید می باشد در این
بازی سبکی جدیدی را تجربه می کنید، داستان بازی بدین شکل می باشد که یک
نوع ماده توسط یک دانشمند در شهر حیوانات اختراع می شود و در اثر حادثه ای،
این ماده به جوی آب ریخته شده و قورباقه هایی که در کنار دریاچه بودند از
آب نوشیده و … حال وظیفه شما به عنوان یک مامور پاک سازی و جلوگیری از شیوء
این اپیدمی می باشد در هر مرحله ابزارهایی وجود دارد که موجب افزایش قدرت
شما می شود. همچنین در هر مرحله بر تعداد و قدرت دشمنان افزوده می شود. شما
باید مراحل را یکی پس از دیگری سپری کرده و با غول بازی مبارزه کنید و
جنگل را از شر این موجودات خلاص کنید.
درباره بازی: سبک بازی Action / Shooter:
برچسب ها : ایرانی, بازی ایرانی, بازی قورباغه, بازی ها, دانلود بازی, رایگان دانلود بازی, ساخت ایران, فارسی, همه
شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 22:14 :: نويسنده : محمود
تولد انسان روشن شدن کبریتی است
یا سوزاندی...؟!! شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 22:14 :: نويسنده : محمود
اگه دیدی دیوار زندگی بلندتر از دیوار زندانه بدون که نگهداری از فکرها خیلی سخت تر از نگهداری از جرم هاست. آدمی می تواند خود را بکشد، اما نمی تواند تصمیم بگیرد که نفهمد ... . جواب سلام را با عليک بده ، جواني مي خواست زن بگيرد به پيرزني سفارش كرد تا براي او دختري پيدا كند. پيرزن به جستجو پرداخت، دختري را پيدا كرد و به جوان معرفي كرد و گفت اين دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگي فراهم خواهد كرد. جوان گفت : شنيده ام قد او كوتاه است. جوان گفت : شنيده ام زبانش هم لكنت دارد. جوان گفت : خانم همسايه گفته است چشمش هم معيوب است. جوان گفت : شنيده ام پايش هم مي لنگد و اين عيب بزرگي است. پيرزن گفت : اي واي ، شما مردها چقدر بهانه گير هستيد ، پس يعني مي خواستي عروس به اين نازنيني ، اين يك عيب كوچك را هم نداشته باشد. شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 22:14 :: نويسنده : محمود
دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد. 20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند. مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم |
|||
|