درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بن تن ومن و آدرس amrola336.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 19
بازدید کل : 2099
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



بن تن ومن
پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, :: 19:44 ::  نويسنده : محمود       
بازی فوق با عنوان Frog Invadrs مهاجمین قورباغه ای جدیدترین بازی استدیو بازی سازی Msh Games می باشد که با همکاری Fanaei Game Studio ساخته شده است. سبک بازی Action و جدید می باشد در این بازی سبکی جدیدی را تجربه می کنید، داستان بازی بدین شکل می باشد که یک نوع ماده توسط یک دانشمند در شهر حیوانات اختراع می شود و در اثر حادثه ای، این ماده به جوی آب ریخته شده و قورباقه هایی که در کنار دریاچه بودند از آب نوشیده و … حال وظیفه شما به عنوان یک مامور پاک سازی و جلوگیری از شیوء این اپیدمی می باشد در هر مرحله ابزارهایی وجود دارد که موجب افزایش قدرت شما می شود. همچنین در هر مرحله بر تعداد و قدرت دشمنان افزوده می شود. شما باید مراحل را یکی پس از دیگری سپری کرده و با غول بازی مبارزه کنید و جنگل را از شر این موجودات خلاص کنید.

درباره بازی:
در شهر حیوانات ماده عجیبی در یکی از آزمایشگاهها اختراع میشه و بر اثر اشتباه پروفسور اون ماده به کاناله آبی که در نزدیکی آزمایشگاه هست می افته ماده به همراه جریان آب به جنگل تاریک و مخوف رفته و قورباقه هایی که در اون جنگل زندگی می کردند. طبق روال همیشگیشون از آب نوشیده اما این بار بعد از خوردن آب بدنشان به طرز عجیبی پف کرده و چند برابر حد طبیعی خود می شوند. کم کم این مشکل گریبانگیر قورباقه هایه دیگه در اون جنگل میشه حال جمعیته انبوهی در از این قورباقه ها در جنگل قرار دارند. و قصد پیشروی به شهر پروفسور از رویه تصادف متوجه این موضوع میشه و میفهمه که چه فاجعه ای به بار آورده به ناچار فکری به ذهنش میرسه بله باید غورباقه ها رو نابود کنم اما چطور سپس به یاد یکی از دوستانه خودش میافته که یک مامور مخفی و سریه با هر زحمتی شده اونو پیدا میکنه مسئله رو باهاش در میون میزاره و ماموره ما که یک سوسماره کارو برایه تنها نجات اهالی شهر قبول میکنه اما نمیدونه که چه کاره سنگین و خطرناکی رو قبول کرده سلاح او تنها یک تیرکمان و مهارت هایه خودش اکنون شما باید با این مامور شهر جنگل رو از شر این موجودات ترسناک نجات بدید.

سبک بازی Action / Shooter:
شما در این بازی سبکی جدید و متفاوتی رو تجربه می کنید
همچنین برایه پیشروی در این بازی
باید سه چیز داشته باشید
۱- دقت
۲- عکس العمل به موقع
۳- سرعت
بازی قابلیت سیو داره که یکی از مزیت هایه این بازی به شمار میاد
گرافیکه بازی در حد بالایی است. اما به طور پیش فرض گرافیکه بازی رویه حالت نرمال هست تا رویه هر سیستمی به راحتی و با سرعت مناسب اجرا بشه باز اگه تو بازی احساس کند بودن سرعت می کنید میتونید از دکمه کیو کیبرد استفاده کنید اما توصیه میشود که در حالت نرمال گرافیک باقی بمونه روند بازی و گیم پلی و بالاخره موزیک و اصوات به کار رفته درش در حد خوبی برایه حرکت از کلیدهای مکانما و همچنین برایه پرش از کلید مکانما بالا استفاده نمایید برایه پرتاپ تیر از کلید اسپیس استفاده کنید.

موضوع :  بازی اکشن,بازی فلش


پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, :: 19:44 ::  نويسنده : محمود       
شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 22:14 ::  نويسنده : محمود       

 

تولد انسان روشن شدن کبریتی است


و مرگش خاموشی آن!


بنگر در این فاصله چه کردی؟


گرما بخشیدی...!؟


یا سوزاندی...؟!!


شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 22:14 ::  نويسنده : محمود       



اگه دیدی دیوار زندگی بلندتر از دیوار زندانه

بدون که نگهداری از فکرها

خیلی سخت تر از نگهداری از جرم هاست.

آدمی می تواند خود را بکشد،

اما نمی تواند تصمیم بگیرد که نفهمد ...


.


شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 22:14 ::  نويسنده : محمود       

جواب سلام را با عليک بده ،
جواب تشکر را با تواضع
جواب کينه را با گذشت،
جواب بي مهري را با محبت،
جواب ترس را با جرأت،
جواب دروغ را با راستي
جواب دشمني را با دوستي،
جواب زشتي را به زيبايي،
جواب توهم را به روشن
جواب خشم را به صبوري،
جواب سرد را به گرمي،
جواب نامردي را با مردانگي،
جواب همدلي را با رازداري،
جواب پشتکار را با تشويق،
جواب اعتماد را بي ريا
جواب بي تفاوت را با التفات،
جواب يکرنگي را با اطمينان،
جواب مسئوليت را با وجدان،
جواب حسادت را با اغماض،
جواب خواهش را بي غرور،
جواب دورنگي را با خلوص،
جواب بي ادب را با سکوت،
جواب نگاه مهربان را با لبخند،
جواب لبخند را با خنده،
جواب دلمرده را با اميد،
جواب منتظر را با نويد،
جواب گناه را با بخشش،
هيچ وقت هيچ چيز و هيچ کس را بي جواب نگذار، مطمئن باش هر جوابي بدهي ،يک روزي ، يک جوري ، يک جايي به تو باز مي گردد



شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 22:14 ::  نويسنده : محمود       


فستیوال سواری گرفتن از اسب وحشی در اروگوئه

اسب وحشی


شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 22:14 ::  نويسنده : محمود       
 
یک سه چرخه جالب به شکل کفش زنانه در حیدرآباد هند

سه چرخه


شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 22:14 ::  نويسنده : محمود       

جواني مي خواست زن بگيرد به پيرزني سفارش كرد تا براي او دختري پيدا كند. پيرزن به جستجو پرداخت، دختري را پيدا كرد و به جوان معرفي كرد و گفت اين دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگي فراهم خواهد كرد.

جوان گفت : شنيده ام قد او كوتاه است.
پيرزن گفت : اتفاقا اين صفت بسيار خوبي است ، زيرا لباس هاي خانم ارزان تر تمام مي شود.

جوان گفت : شنيده ام زبانش هم لكنت دارد.
پيرزن گفت : اين هم ديگر نعمتي است زيرا مي دانيد كه عيب بزرگ
زن ها پرحرفي است اما اين دختر چون لكنت زبان دارد پرحرفي نمي كند و سرت را به درد نمي آورد.

جوان گفت : خانم همسايه گفته است چشمش هم معيوب است.
پيرزن گفت : درست است ، اين هم از خوشبختي هاست كه كسي مزاحم آسايش شما نمي شود و به او طمع نمي كند.

جوان گفت : شنيده ام پايش هم مي لنگد و اين عيب بزرگي است.
پيرزن گفت : شما تجربه نداريد ، نمي دانيد كه اين صفت باعث مي شود كه خانمتان كمتر از خانه بيرون برود و علاوه برسالم ماندن ، هر روز هم از خيابان گردي ، خرج برايت نمي تراشد.

جوان گفت : اين همه كنار ، ولي شنيده ام كه عقل درستي هم ندارد.
پيرزن گفت : اي واي ، شما
مردها چقدر بهانه گير هستيد ، پس يعني مي خواستي عروس به اين نازنيني ، اين يك عيب كوچك را هم نداشته باشد.






شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 22:14 ::  نويسنده : محمود       

دوست دارم همنفسم 




شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 22:14 ::  نويسنده : محمود       

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد. 20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند. مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم